ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
یا کبیرا لایَصغُر
وقتی عبدا... ابن ام مکتوم که فقیر و نابینا بود وارد مسجد شد و خواست بنشیند، مرد ثروتمند، با چهره اخمو و ناراحت، خود را جمع و جور کرد و به سمت دیگر نشست تا با عبدا... بن مکتوم تماسی پیدا نکند. رسول خدا: فرمود آیا ترسیدی فقر و نابینایی او به تو سرایت کند؟
- نه یا رسول ا...
- آیا ترسیدی ثروت تو به او منتقل شود؟
- نه یا رسول ا...
- پس این چه حرکتی بود که کردی؟!
- خطا کردم یا رسول ا... و برای جبران آن حاضرم نیمی از ثروت خود را به او ببخشم.
- عبدا...! شنیدی؟ او حاضر است نیمی از ثروت خود را به تو ببخشد.
عبدا... بن ام مکتوب پاسخ عجیبی دارد: اما من حاضر نیستم این ثروت را دریافت کنم زیرا نگرانم خلق و خوی متکبرانه هم با این ثروت به من منتقل شود.
یا حافظاً لایَغفُل