کانون قرآنی-فرهنگی ولیعصر(عج)

فعالیت های قرآنی و مذهبی در جمعی صمیمی

کانون قرآنی-فرهنگی ولیعصر(عج)

فعالیت های قرآنی و مذهبی در جمعی صمیمی

یتیم نوازی

یاذخر من لا ذخر له

«این گردنبند که یادگار ازدواجم است را به خاطر محبت شما به شما هدیه می‌کنم.» این نامه را معملی مسیحی از ایتالیا به همراه گردنبندی برای امام(ره) فرستاده بود. چند روز بعد دختر بچه‌ای دو سه ساله را خدمت آقا آوردند که پدرش در جنگ مفقودالاثر شده بود. امام(ره) او را روی زانو نشاند و صورت به صورتش گذاشت، دست بر سرش کشید و با او حرف زد. کودک خندید و امام آن گردنبند را خود بر گردن او انداخت. خوشی‌اش بیشتر شد.

(سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام(ره)، ج5، ص66)

یا حرز من لا حرز له

فکر میکنی پولداری نعمته؟

Cأَ یحَسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ  

نُسَارِعُ لهَمْ فىِ الخْیرْاتِ  بَل لَّا یَشْعُرُون‏B

آیا مى‏پندارند که آن مال و فرزند که ارزانیشان مى‏داریم، براى آن است که مى‏کوشیم خیرى به آنها برسانیم؟ نه، که آنان در نمى‏یابند.                    

                                                                                            «مؤمنون، 55 و 56»

تعلیق سالن فوتبال

با توجه به ایام محرم و ایام امتحانات برنامه سالن فوتبال در طول دی ماه تعطیل میباشد. اولین برنامه سالن فوتبال بعد از این هفته (۲۹ آذر) روز چهارم بهمن ماه خواهد بود.

لذت غلامی

یارب النبیین و الابرار

دمق و بی‌حوصله افسار اسب را گرفته بود تا امام برگردد.

مرد مسافر حال و روزش را که دید، گفت: «به جای تو غلامی امام را می‌کنم. در عوض همه مال و اموالم برای تو»

غلام دوید سمت مسجد: «می‌دانم بد من را نمی‌خواهید، اما اگر یک شانس بزرگ برای پول‌دار شدن داشته باشم، شما اجازه می‌دهید؟»

امام خندید: «می‌خواهی برو تا به جایت آن مرد خراسانی بیاید ولی همین قدر بدان که در قیامت پیامبر به نور پروردگار چنگ می‌زند، علی به پیامبر، ما ائمه به علی و شیعیان و خدمت‌گزاران به ما.»

غلام برگشت. اما این بار سرحال و شاداب افسار اسب را گرفت و منتظر ماند تا امام برگردد.

یارب الصدیقین و الاخیار

آنگاه که مرگ فرارسد

Cوَ جَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالحْقِّ  ذَلِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تحَید‏...‏‏لَّقَدْ کُنتَ فىِ غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ‏B

وقتى شدائد مرگ بحق فرا رسید (آن گاه به او میگویند) این همان مرگى است که تو از آن یک عمر دورى مى‏کردى... (به او میگویند) تو از این (روز)، سخت غافل بودى اکنون پرده غفلت از (جلوى چشم) تو برداشتیم و دیدگان تو امروز حقیقت‌بین شده است.                                                                                 «ق، 19 و 22»

فراخوان اعضای کانون

فراخوان اعضای کانون: 

یک شنبه 17 آبان 87 ساعت 19 مسجد امام حسن مجتبی(ع) 

حضور تمامی اعضای فعال کانون (اعم از ولیعصر، امیرالمومنین و زین العابدین)  در این جلسه الزامی است. 

خساست و کرامت

یاسامع الدعاء

جوان می‌خواهد معامله کند و سود چند میلیونی ببرد. به سراغ مادر می‌رود. یک روسری هم برایش می‌خرد! یا اگر خیلی ولخرجی کند، می‌گوید: مادر! برایم دعا کن. اگر این معامله درست بشود، یک سفر مشهد مهمان من!

مادر، فرزند خود را می‌شناسد، لبخدی ‌می‌زند و برایش دعا می‌کند.

چند سالی می‌گذرد. جوان فکر می‌کند معرفتش بیشتر شده سراغ خود امام رضا(ع) می‌رود. اما همان‌طور و این بار دنبال سود چند میلیاردی خود است. می‌گوید: یا امام رضا! تو امامی. تو نزد خدا آبرو داری. دعا کن این معامله درست شود، یک آب سردکن برای زوار نصب می‌کنم!

امام هم شیعه خود را خوب می‌شناسد، لبخندی می‌زند، برایش دعا می‌    کند.

یا واسع العطاء

جلسه سوم احکام بلوغ

تاریخ: ۲۶/۸/87 

باحث: آقای نوروزی

حجم: ۲.۹ مگابایت 

مدت زمان:۱ ساعت 

برای دانلود دکمه زیر را فشار دهید و در صفحه جدید دکمه download file را کلیک کنید:   

Bolough3.amr