کانون قرآنی-فرهنگی ولیعصر(عج)

فعالیت های قرآنی و مذهبی در جمعی صمیمی

کانون قرآنی-فرهنگی ولیعصر(عج)

فعالیت های قرآنی و مذهبی در جمعی صمیمی

صادقون

یارب الصدیقین و الاخیار

خودش را نسبت می‌داد به امام صادق(ع)، می‌گفت "من از خاندان او هستم چون جدم شقران، غلام آزاده شده جدش پیامبر بوده است."

امام یک بار که او را دید به او گفت: "کار خوب، خوب است ولی اگر تو انجام دهی خوب‌تر است. کار بد هم، بد است ولی اگر تو انجام دهی زشت‌تر. چون خودت را به ما نسبت می‌دهی؟

منظور امام را فهمید؛ دیگر لب به شراب نزد.

***

طواف می‌کردیم با امام. یک لحظه شک کردم. فکر کردم: "آیا واقعا حجت خدا اوست؟"

دستی از پشت سر خورد روی شانه‌ام. خودش بود. خواند: Cفَقَالُواْ أَ بَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِى ضَلَالٍ وَ سُعُرB  (وگفتند: «آیا ما باید از بشرى مثل خودمان پیروى کنیم؟ در اینصورت سر از گمراهى و جنون در خواهیم آورد.»)

یا رب النبیین و الابرار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد