کانون قرآنی-فرهنگی ولیعصر(عج)

فعالیت های قرآنی و مذهبی در جمعی صمیمی

کانون قرآنی-فرهنگی ولیعصر(عج)

فعالیت های قرآنی و مذهبی در جمعی صمیمی

پاراچنار در خون

 

می پرسی پاراچنار کجاست؟ می گویم جایی مثل لبنان مثل عراق مثل یمن  

جایی که تنها به جرم عشق به علی (ع)  سر از تن جدا می کنند 

 

و این رمز کلمه ۳ حرفی علی است

دوباره تو را می سازیم

 

 

اگر از خستگی گریستی، زانو نزن

زیرا قانون طبیعت تو را مجبور به ایستادن دوباره خواهد کرد

پس چون درختان ایستاده بمیر

بازگشت پرستوی گمنام (کرامت شهدا در نزدیکی ما)

سالها بود خانواده منتظر بودند. 2سال پیش برادران شهید می خواستند مقبره ای را به صورت نمادین برای ایشان بر پا کنند که شهید به خواب برادر میاید ومی گوید دست نگه دارید .بعد از 2 سال شبی خواهر شهید در خواب می بیند که در  منطقه پونک خیابان سردار جنگل تشییع پیکر شهداست و شهید ملا حسنی هم حضور دارد از او  می پرسد شما اینها را... سپس می گوید من حتی کسانی که در پیاده رو راه می ورند وبرای تشییع 

 هم نیامدند هم شفاعت می کنم .

   

.
خواهر شهید دل شکسته و چشم انتظار برادر شهید مفقود الاثر خودرا در خواب می بیند واو به خواهر می گوید نمی خواهی مرا ببینی ، من که برای دیدار شما آمده ام . خواهر می گوید کی ، شهید به او می گوید در پارک نهج البلاغه سه شهید دفن کرده اند .قبر وسطی مربوط به من است خواهر از خواب بلند می شود و تعجب می کند که این چه خوابی است که بعد از 27 سال برادر شهیدش به خواب او می آید . در شب بعد مجددا شهید به خواب خواهر می آید و می گوید نمی خواهی مرا ببینی من منتظرت هستم و مشخصات جنازه بی سرقبر وسط را به او می دهد خواهر صبح اقدام به پرس وجو میکند ومطلب را با سپاه پاسداران درمیان می گذارد و پس از بررسی  ویافتن همرزمان شهید وجویای نحوه شهادت او قبر شهید مورد تایید واقع می شود واو شهید  حمید رضا ملاحسنی است.

بهترین شماره دنیا

 

 ۰۵۱۱۲۰۰۳۳۳۴ 

هر وقت تماس بگیری به حرفات گوش میدن صبح ظهر نصفه شب 

اصلا دوست دارن باهاشون صحبت کنی  

چطور بگم اصلا این کارو خدا به دوششون گذاشته 

  

خود به خود ما ایرانیا هر چند وقت یبار هوس می کنیم یه سری بهشون بزنیم  

 

 

برای اونایی که پای رفتن ندارن 

 

تماس مستقیم با حرم امام رضا (ع) (داخل ضریح) 

  

 

ما رو هم یادتون نره 

 

 

یه نمونه از این تماسها برای دانلود 

 

http://www.aviny.com/Voice/kutah_va_shenidani/telefon-be-emam-reza.mp3 

تولد یک نویسنده

 

 

علیرضا ورودت را به کانون نویسندگان وبلاگ تبریگ می گوییم.

از اینجا باید شروع کرد

 

 شهید محمد حسین علم الهدی  ( نفر سمت راست )

 

هویزه با نام تو گره خورده سردار    

 

به نظرم می آد محرم سال 53 بود .  دویست سیصد تا بچه مدرسه ای  یه دسته عزاداری عجیب تو اهواز تشکیل می دن.همه مشکی پوش به رهبری یه نوجون با صفا  به اسم حسین. حسین با صوت زیبا  آیات به خصوصی از قرآن می خونه. همین کارش بد جوری حواس ساواکوجمع میکنه.  

 دسته بچه ها بر خلاف همه دسته های اهواز دور مجسمه شاه دور نمی زنه .  

همین میشه که حسین میشه زندانی 14 ساله.

 

لینک دانلود کتاب " سفر سرخ " زندگی نامه محمد حسین 

    

http://zolal.net/downloads/ebook/Safar-e-Sorkh-%5Bzolal.net%5D.zip 

 

 

تو رو خدا دانلود کنید  و فقط یه صفحه اش رو بخونید  

باقیش با حاج حسین

دستور عقب نشینی

 یکی از هم رزمان شهید کاوه  می گوید: «یک بار دو نفر کومله را که شهید کاوه نور سیگارشان را دیده بود، تعقیب کردیم. یکی فرار کرد و دیگری را گرفتیم. از وی پرسیدیم: این جا چه کار می کردید؟ گفت: شنیده بودیم قرار است کاوه بیاید، فرماندهانمان گفته بودند هر وقت رسید، خبر بدهید که مقر را خالی و عقب نشینی کنیم ».