ساعت حرکت : ۹:۰۰ از جلوی مسجد
ساعت برگشت: ۶:۰۰
مکان اردو:پارک آب و آتش/ پارک طالقانی
هزینه اردو : ۱۵۰۰
وسایل مورد نیاز:لباس گرم و ورزشی/یک وعده نهار
خیلی گشته بودیم نه پلاکی ،نه کارتی ،چیزی همراهش نبود .لباس فرم سیاه به تنش بود .خوب که دقت کردم دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده بود ،خاک وگلها را پاک کردم .دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم روی عقیق نوشته بود .((به یاد شهدای گمنام))
خطاب به مسئولین مساجد و برادران جلسات قرآن:
برادران سعی کنید هرچه بیشتر برادران دیگری را که در جلسات نیستند به مساجد بیاورید و همه با هم از قرآن رهنمود بگیرید.هر طور شده جلسات را حفظ کنید. حساب شده و با برنامه کار کنید.
دانشجوی شهید مصطفی حبیب پور
آیا می دانید : بزرگترین گور دسته جمعی کشف شده مربوط به شهدای طلاییه بوده و تعداد پیکرهای مطهر 140 شهید یکجا کشف شده است.
آیا می دانید : تعداد شهدای کشف شده در عملیات تفحص بیش از 48000 شهید می باشند.
آیا می دانید : بعد از گذشت چندین سال از دفاع مقدس در برخی مناطق که پیکر شهدا کشف می شود زمین هنوز آلوده به مواد شیمیایی است.
آیا می دانید : بزرگترین تشیع جنازه انجام شده شهدا در سال 1373 با تعداد 3120 شهید بوده است.
آیا می دانید : شهیدان73 درصد از اوقات بی کاری خود را در مساجد گذرانده اند.
آیا می دانید : شهیدان 27 درصد وقت بیکاری خود را صرف مطالعه می کرده اند.
آیا می دانید : از تعداد کل شهدا 83 درصد اسما الهی یا اسامی مبارک ائمه اطهار را داشته اند.
آیا می دانید : بیشترین تعداد شهید در رنج سنی 16 تا 20 ساله بوده است.44/0 شهدا در این سن و سال بوده اند....
۲تا اردو برای همیشه تو ذهنم می مونه:
۱ـاردو مناطق جنگی
۲ـاردو مناطق جنگی
اولی برای ۵-۶ سال پیش
دومی برای ۶ ماه پیش
بخاطر همین مطالبی که میزارم اکثرا درمورد جبهه و جنگ
آتوی فکه،داخل خاک عراق، یک گلستان دسته جمعی از شهدا کشف شد. عراقی ها شهدا رو بصورت زیگ زاگ روی هم انداخته و روی آنها خاک ریخته بودند. تپه ای از شهدا درست شده بود. هفت شهید را از زیر خاک بیرون آوردیم .
فردای آن روز تا ظهر سیزده شهید دیگر کشف شد و تعداد شهدا به بیست رسید، اما نکته عجیب بیست و یکمین شهید بود. با سر نیزه اطراف پیکر را کاملا خالی کردیم. خاک ها را کنار زدیم. لباس کامل، دکمه های لباس بسته، بند حمایل و تجهیزات، خشاب، قمقمه، یک فانسقه به تجهیزات ویک فانسقه به پیکر، جوراب و ... اما خیلی عجیب : پیکر نبود مثل اینکه کسی داخل این لباس نبوده .
شاید ملائک خدا پیکر را با خود برده بودند.
وقتی یک شاگرد شوفر ، مکبر نماز شود ، بهتر از این نمی شود . نمی دانم تقصیر حاج آقای مسجد بود که نماز را خیلی سریع شروع می کرد و بچه ها مجبور بودند با سر و صورتی خیس در حالی که بغل دستی هایشان را خیس میکردند ، خود را به نماز برسانند یا اشکال از بچه ها بود که وضو را می گذاشتند دم آخر و تند تند یا الله می گفتند و به آقا اقتدا می کردند و مکبر مجبور بود پشت سر هم یا الله بگوید و ان الله مع الصابرین ....
بنده خدا حاج آقا هر ذکر و آیه ای بلد بود می خواند تا کسی از جماعت محروم نماند . مکبر هم کوتاهی نکرده ، چشم هایش را دوخته بود به ته سالن تا اگر کسی وارد شد به جای او یا الله بگوید و رکوع را کش بدهد . وقتی برای لحظاتی کسی وارد نشد ، ظاهراً بنا به عادت شغلی اش بلند گفت : یاالله نبود ... حاج آقا بریم .
نمی دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن
مجتبی مطهری، فرزند شهید مرتضی مطهری می گوید:
«خاطرم می آید که زمانی پدرم فرمود: گه گاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم، احساس می کنم که از مسائلی که سبب خیر و برکت در زندگی ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوان بوده است که به پدر و مادر خود کرده ام، به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری، که افزون بر توجه معنوی و عاطفی، تا آن جا که توانایی ام اجازه می داد، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک و مساعدت کرده ام.