می پرسی پاراچنار کجاست؟ می گویم جایی مثل لبنان مثل عراق مثل یمن
جایی که تنها به جرم عشق به علی (ع) سر از تن جدا می کنند
و این رمز کلمه ۳ حرفی علی است
به اطلاع کلیه اعضای جلسات زین العابدین(ع) و باقرالعلوم (ع) می رساند که شنبه آتی مصادف با 2 بهمن 1389، فراخوان می باشد.حضور کلیه اعضا الزامی است.
موضوع بحث جلسه زین العابدین(ع): مطهری شناسی
(مقدمه سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری)
استاد: جناب آقای یگانه
مدت زمانی است که شرکت ایرانسل ، توانسته است با بهره گیری از شرایط و ویژگی های منحصر به فرد و همچنین ارائه سرویس های قابل رقابت با دو اپراتور دیگر بازار خوبی را در جامعه امروزی موبایل ایران فراهم نماید. همچنین اخیرأ قیمت سیم کارت های اعتباری ایرانسل به 15 هزار تومان کاهش یافته است و با قابلیتهایی که به تنهایی فراهم کرده است همانند MMS و GPRS توانسته است استفاده کنندگان زیادی را جدب کند. اما این سیم کارت های اعتباری نیز در دورن خود ترفندهای مخفی را دارا هستند! فعال سازی پیامگیر ، فعال سازی ذخیره شماره ، حذف همه سرویس ها ، دریافت تنظیمات MMS ، دریافت تنظیمات GPRS ، این موارد هستند که به وسیله کد مخفی که با آنها داده میشود امکان دریافت آنها از طریق گوشی امکان پذیر میباشد.
دانشجو بود و جوان، آمده بود خط.
داشتم موقعیت منطقه را برایش میگفتم که برگشت و گفت: «ببخشید، حمام کجاست؟»
گفتم: حمام را میخواهی چکار؟
گفت: میخواهم غسل شهادت کنم.
با لبخند گفتم: دیر اومدی زود هم میخوای بری. باشه! آن گوشه را میبینی آنجا حمام صحرایی است.
بعدش دوباره بیا اینجا. دقایقی بعد آمد. لباس تمیز بسیجی به تن داشت و یک چفیة خوشگل به گردن. چند قدم مانده بود که به من برسد یک گلوله توپ زیر پایش فرود آمد..
مداحی زیبا از مداح اهل بیت کربلای مجتبی رمضانی برای غریب بودن خداوند
حتما دانلود کنید
حجم:60 مگابایت
لینک دانلود
http://dl3.vatandownload.com/software/user/hadi-arjmand/software/9-
باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
یادم آید کربلا را
دشت پر شور و نوا را
گردش یک روز غمگین گرم و خونین
لرزش طفلان نالان زیر تیغ و نیزه ها را
باز باران با صدای گریه های کودکانه
از فراز گونه های زرد و عطشان با گهرهای فراوان
می چکد از چشم طفلان پریشان
پشت نخلستان نشسته
رود پر پیچ و خمی در حسرت لبهای ساقی
چشم در چشمان هم آرام و سنگین
می چکد آهسته از چشمان سقا بر لب این رود پیچان باز باران
باز باران با ترانه آید از چشمان مردی خسته جان
هیهات بر لب از عطش در تاب و در تب
نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب شش ماهه طفلی رو به پایان
مرد محزون دست پر خون
می فشاند از گلوی نازک شش ماهه بر لب های خشک آسمان
با چشم گریان باز باران
باز هم اینجا عطش آتش شراره
جسمها افتاده بی سر پاره پاره
می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره
شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان
دستها آماده شلاق و سیلی
چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی
وندرین صحرای سوزان می دود طفلی سه ساله پر زناله
پای خسته دلشکسته
روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
می چکد از نوک سرخ نیزه ها بر خاک سوزان باز باران
باز باران قطره قطره
می چکد از چوب محمل خاکهای چادر زینب به آرامی شود گل
می رود این کاروان منزل به منزل
می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران
آری آری باز سنگ و باز باران
آری آری تا نگیرد شعله ها در دل زبانه
تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی
بر فراز خیمه
برگونه ها
بر مشک ساقی
کاش می بارید باران