ج) اهداف و مراحل قیام یمانی: قیام یمانی به چند مرحله قابل تقسیم است. این مراحل عبارتند از:
1. اعلام همبستگی و همپیمانی نظامی با قیام خراسانی: که در ادامه از این موضوع سخن خواهیم گفت.
2. دعوت و فراخوان یمانی به سوی مذهب حقّة اهلبیت پیامبر(ص): در روایتی صحیح از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند:
«هنگامی که یمانی قیام کرد، به سوی او برخیز و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که با او به مقابله برخیزد؛ زیرا هر کس چنان کند، از اهل دوزخ باشد زیرا او به حق و راهی مستقیم فرا میخواند».23 منظور از دعوت به حق در سخنان اهل بیت(ع)، دعوت به امامت است.
قیام یمانی از این نظر با نهضت خراسانی که امام علی(ع) آن را وصف نموده، مشترک است. آن حضرت(ع) دربارة خراسانی میفرمایند: «به حقیقت، برای آل محمّد(ص) در طالقان گنجی است که خداوند آن را هر وقت که بخواهد آشکار مینماید: [آنان] راهیانی به سوی حق[اند] که به دین خدا فرا میخوانند».24 همچنانکه امام کاظم(ع) فرموده است: «مردی از اهل قم قیام میکند و مردم را به سوی حق فرامیخواند...».25
3. یاری رساندن به انقلاب امام مهدی(ع) و فراخواندن به بیعت آن حضرت: این هدف از اهداف قیام یمانی پیش از این نیز بیان شد که، پرچم یمانی از جمله پرچمهای یاوران امام مهدی(ع) است.
د) همپیمانی یمانی و خراسانی: در روایات مربوطه به قیام یمانی، به همپیمان شدن وی با خراسانی و یاری به او در برابر دشمنانش اشاراتی رفته است. مانند این روایات: «و خداوند عزّوجلّ برای او ـ یعنی امام مهدی(ع)ـ خراسان را میگشاید و اهل یمن از او اطاعت میکنند».26 امام رضا(ع) نیز در سخنی اشاره به همپیمانی آن دو میکنند، آنجا که دربارة نشانههای نزدیک به فرج از آن حضرت پرسیدند و ایشان فرمودند: «آیا به اجمال میخواهی یا اکثار»؟ آن مرد میگوید: بلکه اجمال بفرمایید، پس امام فرمودند: «هرگاه که پرچم قیس را در مصر و پرچم کندی [یعنی یمانی] را در خراسان درک کردی».27
همچنین در بیان امیر مؤمنان(ع) دربارة خصوصیات مشترک یمانی و خراسانی در جنگ دمشق و آزادسازی آن از سیطرة سفیانی چنین آمده است: «و [سفیانی] به روش ستمکاران نخستین عمل میکند و خداوند از آسمان بر عملش خشم میگیرد، آنگاه جوانی را از مشرق که به اهل بیت پیامبر(ص) فرامیخواند، علیه او برمیانگیزاند. اینان اصحاب پرچمهای سیاه هستند. خداوند به ایشان عزت اعطا و پیروزی را برایشان نازل میفرماید، پس احدی با ایشان به نبرد نمیپردازد مگر اینکه او را شکست میدهند و سپاه قحطانی [یمنی] به حرکت درمیآید... و جوان یمنی در پی نابود کردن حمّاز جزیره [سفیانی] است تا آنکه در دمشق فرود میآیند و آن را [در مدّت زمانی] سریعتر از دریا فتح میکنند».28 و این حدیث در مقام توصیف رویارویی نظامی در مرزهای سوریه بین خراسانی و سفیانی است که پس از سپاه یمانی تحت فرماندهی او برای یاری رساندن به خراسانی وارد میدان نبرد میشوند.
و آخر سخن اینکه به هر روی، اشارات و تصریحات موجود در کلام حکیمانة امامان هدایت(ع)، «ساسـة العباد» شیعیان را، به ویژه ساکنان سرزمینهای درگیر، از جمله مناطق استراتژیکی همچون یمن و ایران را به تکالیف حسّاس و سرنوشت سازشان در سالهای منتهی به ظهور مقدّس امام(ع) در شناخت حرکتها و رهبران آنها و اقدام به موقع بیش از پیش توجّه میدهد؛ باشد که متوجّه گردیم.
ه) پیوستن یمانی به امام مهدی(ع): یمانی، چند ماه پس از قیام و نهضت خود در یمن، سرانجام به سرزمین حجاز میرود و پس از آشکار شدن امام مهدی(ع) در میان گروه اندک یاران خویش در مدینه، در کنار آن بزرگوار قرار میگیرد.
و) حرکت یمانی به همراه امام مهدی(ع) از مدینه: پس از آنکه
سفیانی، لشکر خود را برای دستگیری امام مهدی(ع) به مدینه میفرستد، یمانی همراه با
امام زمان(ع) به مکه میرود. چنانکه در روایت امیرالمؤمنین(ع) نیز آمده است:
«سپاهی به مدینه فرستاده می شود. پس هر کس از آل محمد(ص) را که توانستند، میگیرند
و مردان و زنان از بنیهاشم کشته میشوند. در آن هنگام، مهدی و سپیدنشان از مدینه
به مکه میگریزند. پس گروهی در جستجوی آن دو فرستاده میشوند، در حالی که آن دو به
حرم خدا و امنیت او رسیدهاند».29
از ارطاط نیز نقل شده است: «سپس مهدی و
منصور از مدینه در حال فرار خارج میشوند و سفیانی گروهی را برای گرفتن آن دو میفرستد.
پس هنگامی که مهدی و منصور به مکه رسیدند، لشکریان سفیانی در بیداء فرود میآیند و
در زمین فرو میروند. سپس مهدی(ع) خارج میشود تا آنکه از مدینه عبور کند».30
ز) فرجام قیام یمانی: گفتیم که نقطة مقابل یمانی، دشمن سرسخت امام مهدی(ع) یعنی سفیانی است که یمانی با وی درگیر میشود. در مجموعة روایات اهل بیت(ع) خبری مبنی بر شکست یمانی به ما نرسیده است. البته در «الفتن» ابن حمّاد از خروج کنندة دیگری از یمن نیز نام برده شده است که مردم را مانند کشتار عصر جاهلیت میکشد و رنگ پرچمش زرد است. او نیز با سفیانی درگیر و در نهایت مغلوب میشود.31 اما با توجه به نوع اعتقاد و روش بر حقّ یمانی موعود و رنگ متفاوت پرچم او با فرد یاد شده، حکم به تفاوت حرکت این دو شخص داده شده و گفته شده شاید وی قحطانی، قیامکنندة ظالمی که از سفیانی شکست میخورد و به دست یمانی موعود کشته میشود، باشد.
در خصوص فرجام قیام یمانی موعود، که از او با صفت منصور یاد شده، در روایاتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «سفیانی با هر کسی که با او درگیر شود، چیره میشود مگر یمانی. ... سپس یمانی را هدف قرار میدهد. پس یمانی برای دفع شرّ او به پا میخیزد و سفیانی در پی جنگهای فراوان و درگیریهای سخت شکست میخورد و یمانی او را دنبال میکند. در نتیجه، جنگها و شکستهای سفیانی زیاد میشود. پس یمانی، سفیانی و پسرش را کنار رود «لوّ» در میان اسیران مییابد و آن دو را تکّه تکّه میکند».32
ماهنامه موعود شماره 108
پینوشتها:
1. نک: عصر ظهور، ترجمة مهدی حقّی، ص 149.
2. سند صحیح، سندی است که تمام راویان آن مورد وثوقاند.
3. شیخ طوسی، الغیبـة، ص267؛ کمالالدّین صدوق، ص649؛ ارشاد مفید، ج2، ص279؛ طبرسی، إعلام الوری، ص426.
4. بحارالانوار، ج 52، ص 233.
5. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج3، ص478، به نقل از: شیخ محمّد جواد خراسانی، مهدی منتظر، ص257.
6. کتاب الغیبـة، نعمانی، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232؛ إعلام الوری، ص429.
7. بشارة الاسلام، ص 93 به نقل از: کتاب الغیبـة نعمانی.
8. همان.
9. بحارالانوار، ج 52، ص 75.
10. این کتاب با عنوان «شش ماه پایانی» توسّط انتشارات موعود عصر(عج) به فارسی برگردانده شده است.
11. مجتبی الساده، شش ماه پایانی، ترجمة محمود مطهرینیا، ص89.
12. بحارالانوار، ج 52، ص 162.
13. کنز العمّال، ص 11، ح 31442 به نقل از ابن عساکر.
14. همان.
15. کتاب الغیبـة نعمانی، ص 39.
16. ابن حمّاد، الفتن، ص 237.
17. الفتلاوی، مهدی، رایات الهدی و الضلال فی عصر الظهور، ص 100.
18. کتاب الغیبـة نعمانی، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232.
19. رایات الهدی و الضّلال فی عصر الظّهور، ص101.
20. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.
21. ابن حماد، الفتن، ص 223، جزء 5، ح 877.
22. بحارالانوار، ج 51، ص 163، ب 11.
23. ر.ک: کتاب الغیبـة، نعمانی، ص 171، بحارالأنوار، ج 52، ص 232.
24. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص48.
25. بحارالانوار، ج60، ص216.
26. یوسف شافعی، عقدالدّرر، ص90.
27. إعلام الوری، ص429.
28. متّقی هندی، کنزالعمال، ص14، ح3968.
29. ابن حماد، همان.
30. همان، ص 212، جزء 4، ح 850.
31. همان، ص 199، جزء 4، ح 809.
32. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455