کانون قرآنی-فرهنگی ولیعصر(عج)

فعالیت های قرآنی و مذهبی در جمعی صمیمی

کانون قرآنی-فرهنگی ولیعصر(عج)

فعالیت های قرآنی و مذهبی در جمعی صمیمی

نوکری امام

یا رب النبیین و الابرار

دمق و بیحوصله؛ افسار اسب را گرفته بود تا امام برگردد.

مرد مسافر حال و روزش را که دید، گفت: «به جای تو غلامی امام را میکنم. در عوض همه مال و اموالم برای تو.»

غلام دوید سمت مسجد: میدانم بد من را نمیخواهید. اما اگر یک شانس بزرگ برای پولدار شدن داشته باشم، شما اجازه میدهید؟

امام خندید: «میخواهی برو تا به جایت آن مرد خراسانی بیاید ولی همین قدر بدان که در قیامت پیامبر به نور پروردگار چنگ میزند، علی به پیامبر، ما ائمه به علی و شیعیان و خدمتگزارمان به ما.»

غلام برگشت اما این بار سرحال و شاداب افسار اسب را گرفت و منتظر ماند تا امام برگردد.

یا رب الصدیقین و الاخیار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد